میخواهند ببوسنت دافنه
میخواهند ببوسنت دافنه

میخواهند ببوسنت دافنه

باز هم قصه بگو...


دافنه ؛

اِلینه گی تو در من و این قصه مال امروز و دیروز نیست،تو از نطفه برای من بودی.پرکس و کارترین روزهایت هم به تنهاترین ِ آفرینش میمانی ...







+Picaso

گاهی باید باشی...


رتبه ی کنکور آزمایشی آدم انقدر خوب بیاید و غمبرک بزند دافنه؟

دنیا که همه اش آغوش من نیست دختر...



+by Bostoniata

This way



یک تخت تا کجا توان دورافتادگی دارد ؟ 


dreams


دافنه ، میدانی که میشود خوابید هم ؟ 

این نامه را نخوانده بگذار


دافنه ؛

یادت نیست اما یک روزهایی بود که تو آمده بودی که قاب پنجره های خالی بشوند بهانه ی بی بغضی من ! که وقتی باران میبارید تو بی هراس ناخوشی و سینه پهلو ساعت ها بایستی و به آمد و رفت من از پشت قاب کوچکی خیره شوی که انگار جانت به جان گشودگی اش بند بود.

حالا میدانم که اتاق های بعد از اینت پنجره نخواهند داشت.گرچه تو از یاد برده ای...اما پنجره ها بخاطرت دارند.که نبودنت مثل دردی در تمام دریچه های جهان ته نشین شده...